خاطرات























♥عاشق دیوونه♥

با تو خیلی خوشحال بودم

همش می خندیدم

شاد بودم

اما همیشه...

ته قلبم احساس می کردم این شادی دوامی نداره

یه حسی بهم می گفت همه ی خوشحالیم از بین میره

سعی می کردم بهترین خاطرات رو با تو داشته باشم

خاطرات شیرین...خاطرات خوب...به یاد ماندنی

اما حالا همون خاطراتن که منو عذاب میدن

همونان که باعث میشن ناراحت شم

حالا دیگه برام قشنگ نیستن

وقتی یادت میارم قلبم میگیره

از اون همه خیالاتی که داشتم...رویاهام...

چی میخواستم...چیشد...

واقعا عذاب اورن

اون خاطراتو نمیخوام

نمیخوامشون 

نمیخوام...



نظرات شما عزیزان:

مهسا پیشی
ساعت4:09---27 خرداد 1391
نمیدونم چی بگم واقعا هنگ کردم....
جواب ابن همه خاطره رو کی میده ؟
اون موقع که پیشش بودم همیشه غم تو دلم بود.... چون نمیدونستم باز میتونم ببینمش یا نه...؟؟؟
وقتی پیشم بود باهام خوب بود اما وقتی از پیشش میرفتم باهام بد بود ......
اون ذره ای دوسم نداشت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:51 توسط عاشق دیوونه| |


آخرين مطالب
» دوست دارم
» عاشق دیوونه
» تنها
» راحت
» دل بریدی
» کاش...
» تویی باعث...
» خاطرات
» تو می دانی؟
» قربانی
» نامه
» فرشته ی پاک
» این تویی؟
» لبخند شیک
» برو
» از دست دلم
» نباید گریه کنم
» خنده ی خیالی
» گفتی...
» پاییز

Design By : RoozGozar.com