پاییز بود تو خیابون دست تو دست هم با هم قدم می زدیم برگ های زیر پامون خشخش می کردند لبخند رو لبامون با هم حرف می زدیم از روزای خوش از با هم بودنمون از دوست داشتنمون نگام می کنی میگی عاشقمی ترکم نمی کنی دوستت دارم دوستم داری همه چی خوبه همه چی رنگی حالا... دوباره پاییز شده تو خیابونم ولی تنهام دیگه تو نیستی رفتی تنهام گذاشتی هنوز برگ ها زیر پام خشخش می کنند اما لبخند نیست دستی نیست که بگیرمش کسی نیست که باهاش حرف بزنم تنهام... هیچکس نیست هیچکس...
نظرات شما عزیزان:
Design By : RoozGozar.com |